بچه ها معمولن اولین دانسته های ادبی شان را در دوران مکتب و مدرسه می آموزند و البته در کنار مکتب و درس نباید از نقش والدین و اطرافیان غافل شد. شاید سهم این نقش با توجه به بوجود آمدن وسایل جدید آموزشی مانند تلویزیون و اینترنت کمرنگتر شده باشد ولی هنوز هم اطرافیان کودک و خصوصن والدین ایفاگر نقش همیشگی خود (اولین و تاثیرگزارترین معلم) هستند.
غرض از این مقدمه کوتاه این بود که دیروز به این فکربودم که من چه چیزهایی را از کتاب و نوشته و درس فراگرفتم و چه مسائلی را برای اولین بار در خانه آموختم. چه آن هنگام که زمستان سردی بود و بخاری نفتی و کرسیی و همه زیر کرسی جمع می شدیم وبی بی جان اوسنه (داستان) "هفت برار و یَک خوهر"را نقل میکرد و چه آن زمان که پدر در راه خانه می گفت: این نصیحتی که به شما می کنم را به خاطر داشته باش. تکرار این نصایح که به مناسبتهای مختلف بیان میشد و در هر کدام هم نکته ای نهفته بود برای پسری هفت- هشت ساله باعث ماندگاریشان در ذهن شد. نصایحی که شاید از نسلی منتقل شده بود و شاید هم انتظار پدر این بوده و هست که من هم به نسل بعد انتقال دهم. البته اینکه من چقدر با این نصایح موافق هستم و اصولن نسل آی پاد و پلی استیشن چقدر آنرا می پذیرد بحث دیگری است.
نمونه هایی از نکته هایی که برای اولین بار در خانه(از پدر و اطرافیان) آموختم - غیر کلیشه ای تر هایش را و کمتر شنیده شده هایش را-فبل از آنکه در کتابی بیینم و یا از معلم و استاد و رفیقی بیاموزم را در اینجا ثبت می کنم.
منظور از غیر کلیشه ایش این است که مثلن من :
این دغل دوستان که می بینی ....مگسانند گرد شیرینی
و یا
نان که از کیسه مهمان بود.....حاتم طایی شدن آسان بود و ..... را قبل از اینکه در کتاب بیننم از پدرم شنیده بودم.
نام نیک
گرنام نیک خواهی فرزند همیشه
بیاموز ای برادر! قرآن و خط و پیشه
گراو خطی نخواند و پیشه ای هم نداند
ناچار گاو چراند در کوه و دشت و بیشه
گر کار گاو چرانی از دست وی نیاید.
ناچار پیشش آید کلنگ و بیل و تیشه
گر کار تیشه و بیل از دست وی نیاید
مانند سگ بگردد او دربدر همیشه
نگاه ماتریالیستی! به دنیا
پدر زر است و مادر زر است و برادر زر
اگر غلط نکنم لطف کردگار زر
زور مکن, زار مکن, زر بفرست
زر بر سر هر سنگ ریزی نرم شود
ارزش قلم
قلم ترجمان بزرگان بود .......... قـلـــم بهتر از تیغ بـــــرّان بود
کسی که ندارد شجاع از قلم ......... خری دان که در زیر پالان بود
سرگرمی و طنز
همان پهلوانی که دیدی منم ......... جلنگ کدو از زمین بر کــــــنم
به آب روان پر کنم حوض را ........ به گرز گران بشکنم جوز را
....
دروغ میگم دروغهای سرافراز شتر بر کیک* سوار شد رفت به شیراز
.....
کیک بر سر گفتار شد .....یک لگد زد هفتاد ود و فیل مردار شد
مذهبی **
بوبکر یارغار, عمر مهر درّه دار, عثمان شهسوار, علی فتح خیبر است
بوبکر چون درخت, عمر چو شاخ او, عثمان چو برگها علی میوه بر سراست
بوبکر چو آسمان, عمرهم ستارگان, عثمان طلوع صبح ,علی روز انور است
هر کس از این چهار یکی را خلاف گفت کمتر زخرس و خوک یهودان خیبر است
......
-------------------------------------------------------
* کیک نام حشره ریزاندامی است همانند پشه
** با این مذهبی هایش موافق نیستم و اصولن صحبت از علی و عمرو دین در این سال و روزگار را وقت تلف کنی می دانم. ولی خب بنا بر اتفاق! این اسامی بخشی از دوران کودکی من بوده اند و راه فراری هم نداشتم.
پی نوشت: آخرین باری که پدر و مادرم را دیدم کریسمس بود و باز تا تابستان و ماه جولای که به دیدنشان بروم. وقتی بزرگتر میشویم و گرفتار کارو زندگی شخصی کمتر فرصت میکنیم تا ابراز علاقه مستقیم نسبت به والدین کنیم. شاید هم مساله شرم باشد و عدم احساس نیاز ولی بهر حال برای یک بار دیگرباید بگویم که پدرم و مادرم! دوستتان دارم!
غرض از این مقدمه کوتاه این بود که دیروز به این فکربودم که من چه چیزهایی را از کتاب و نوشته و درس فراگرفتم و چه مسائلی را برای اولین بار در خانه آموختم. چه آن هنگام که زمستان سردی بود و بخاری نفتی و کرسیی و همه زیر کرسی جمع می شدیم وبی بی جان اوسنه (داستان) "هفت برار و یَک خوهر"را نقل میکرد و چه آن زمان که پدر در راه خانه می گفت: این نصیحتی که به شما می کنم را به خاطر داشته باش. تکرار این نصایح که به مناسبتهای مختلف بیان میشد و در هر کدام هم نکته ای نهفته بود برای پسری هفت- هشت ساله باعث ماندگاریشان در ذهن شد. نصایحی که شاید از نسلی منتقل شده بود و شاید هم انتظار پدر این بوده و هست که من هم به نسل بعد انتقال دهم. البته اینکه من چقدر با این نصایح موافق هستم و اصولن نسل آی پاد و پلی استیشن چقدر آنرا می پذیرد بحث دیگری است.
نمونه هایی از نکته هایی که برای اولین بار در خانه(از پدر و اطرافیان) آموختم - غیر کلیشه ای تر هایش را و کمتر شنیده شده هایش را-فبل از آنکه در کتابی بیینم و یا از معلم و استاد و رفیقی بیاموزم را در اینجا ثبت می کنم.
منظور از غیر کلیشه ایش این است که مثلن من :
این دغل دوستان که می بینی ....مگسانند گرد شیرینی
و یا
نان که از کیسه مهمان بود.....حاتم طایی شدن آسان بود و ..... را قبل از اینکه در کتاب بیننم از پدرم شنیده بودم.
نام نیک
گرنام نیک خواهی فرزند همیشه
بیاموز ای برادر! قرآن و خط و پیشه
گراو خطی نخواند و پیشه ای هم نداند
ناچار گاو چراند در کوه و دشت و بیشه
گر کار گاو چرانی از دست وی نیاید.
ناچار پیشش آید کلنگ و بیل و تیشه
گر کار تیشه و بیل از دست وی نیاید
مانند سگ بگردد او دربدر همیشه
نگاه ماتریالیستی! به دنیا
پدر زر است و مادر زر است و برادر زر
اگر غلط نکنم لطف کردگار زر
زور مکن, زار مکن, زر بفرست
زر بر سر هر سنگ ریزی نرم شود
ارزش قلم
قلم ترجمان بزرگان بود .......... قـلـــم بهتر از تیغ بـــــرّان بود
کسی که ندارد شجاع از قلم ......... خری دان که در زیر پالان بود
سرگرمی و طنز
همان پهلوانی که دیدی منم ......... جلنگ کدو از زمین بر کــــــنم
به آب روان پر کنم حوض را ........ به گرز گران بشکنم جوز را
....
دروغ میگم دروغهای سرافراز شتر بر کیک* سوار شد رفت به شیراز
.....
کیک بر سر گفتار شد .....یک لگد زد هفتاد ود و فیل مردار شد
مذهبی **
بوبکر یارغار, عمر مهر درّه دار, عثمان شهسوار, علی فتح خیبر است
بوبکر چون درخت, عمر چو شاخ او, عثمان چو برگها علی میوه بر سراست
بوبکر چو آسمان, عمرهم ستارگان, عثمان طلوع صبح ,علی روز انور است
هر کس از این چهار یکی را خلاف گفت کمتر زخرس و خوک یهودان خیبر است
......
-------------------------------------------------------
* کیک نام حشره ریزاندامی است همانند پشه
** با این مذهبی هایش موافق نیستم و اصولن صحبت از علی و عمرو دین در این سال و روزگار را وقت تلف کنی می دانم. ولی خب بنا بر اتفاق! این اسامی بخشی از دوران کودکی من بوده اند و راه فراری هم نداشتم.
پی نوشت: آخرین باری که پدر و مادرم را دیدم کریسمس بود و باز تا تابستان و ماه جولای که به دیدنشان بروم. وقتی بزرگتر میشویم و گرفتار کارو زندگی شخصی کمتر فرصت میکنیم تا ابراز علاقه مستقیم نسبت به والدین کنیم. شاید هم مساله شرم باشد و عدم احساس نیاز ولی بهر حال برای یک بار دیگرباید بگویم که پدرم و مادرم! دوستتان دارم!
1 پیام ها:
delat shado labat khandan bemanad, barayat omre javidan bemanad, khoda ra midaham sogand bar eshgh,
har an khahi barayat an bemanad.
khase nabashid agha nima.
ye pishnahad dashtam lotfan zarbolmasalhaye afgani ra ham dar ezafe konid. baraye kasani ke mses man ziyad nemidanand fek mikonam jaleb bashad.
movafagh bashod o moayad. ayam bekam
Post a Comment