Welcome to herati.co.uk. Introducing the great ancient city of Herat to the world.

ثبت است بر جریده عالم دوام ما...

باز تابستان است و بازار مجالس و پارتی ها داغ . برای من که همیشه در اینگونه مجلس ها تنها نقش یک شرکت کننده صرف را داشتم کمی فرق می کند این بار. مصداق همان همیشه شعبون یک دفعه هم رمضون شده ایم صاحب مجلس. حالا با نزدیک شدن به زمان مورد نظر حساسیت ها و استرس ها و تکاپوها هم بالا رفته و همه هم بدنبال این هستند که این جشنی که قرار است تنها برای یک بار انجام گیرد با دقت کامل و بدون نقص انجام شود.

البته می خواستیم سنت شکنی کنیم و مراسم را ساده و خودمانی برگزار کنیم و به همان ماست و آب دوغ خیار (همان بادرنگ وطنی)بسنده کنیم و عوایدش را صرف مصارف خیرخواهانه و خدا و بنده پسندانه همچون سفر و گشت و گذاری بدور دنیا کنیم که با اشاره ملوکانه مقامات بالاتر دو جناح و ذکر این نکته حیاتی که آبروی اسلام عزیز در خطر است و آرزوها و ارمانهای زیادی برای این روز دیده شده ما هم مانند هر نمونه دیگری سرتسلیم فرود آوردیم و توبه و استغفار در پیش گرفتیم تا آن هنگام که مورد قبول افتاد. که اصولن پاسداشت حرمت این دو جناح محترم از اهم واجبات و از اصولی ترین اصول سیاست خارجی ماست. (هرچند به بهای قربانی کردن منافع کوتاه مدت داخلی خودمان تمام شود . باید با ابرقدرتها ساخت).در نهایت تبدیل شدیم به ماشین امضا کننده چک های سفید البته بدون حق وتو و اعتراض! روابط داخلی مان هم بر مبنای احترام متقابل به عقاید و اصول یکدیگرو بصورت خودمختاری محدود فدرالی در چارچوپ قانون اساسی خدشه ناپذیر(البته در پایان هر سال مورد بازبینی و تصویب مجدد طرفین قرار می گیرد) بنا شده است.

در این کوتاه آمدن هم البته یدطولایی دارم و مسبوق به سابقه هستم. کسی که در برابر هویت و شناسه اش یعنی نامش نتواند مقاومت کند بدرد هیج چیزی نمی خورد. نام زیبای نیمای مان را برای هم وزن نمودن با نام سرورمان و البته خوشایند ایشان به نیمو تبدیل (غیررسمی )کردیم -تا اطلاع ثانوی البته!!- ای کاش دست که نه, حیف است اما دوربین این اندرو استنتون هم می شکست و این فیلم را هم نمی ساخت.-Finding Nemo -

تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
. همدیگر را 6 سالی است که می شناسیم و با خصوصیات و خلق و خوی هم طییعتن باید در این مدت آشنا شده باشیم که تصمیم به ازدواج گرفته ایم. بله! آشنا شده ایم و با هم زندگی هم کرده ایم . در راستای بسیار سفرباید تا پخته شود خامی و در سفر باید شناخت دوست را مسافرتها هم رفته ایم. البته مانند هر دو انسانی در این زمین پهناور, تفاوت نظرهای مان هم پابرجاست که این یکی از دلایل جذابیت ونزدیکی و تاثیرگذار درموفق بودن رابطه مان در این مدت بوده و تصمیم به زندگی مشترک در ادامه همین تضارب آرایش ! بوده است. اصلن جذابیت از این بیشتر که یک کافر بی دین می خواهد با یک مسلمان خداپرست زندگی کند. البته در این زمینه باید آن همسر یکتاپرست را پرستید که حاضر شده من خودخوانده ی جهنمی اسفل السافلینی را دردرگاه خود بپذیرد. حالا می رویم که زندگی را بصورت رسمی! آغاز کنیم.


قراراست شهر مقدس هامبورگ و مردمان خوش مرامش همراه با پریان دریایی دریای الب ِ و رود السترش شاهد پیوند رویایی و آسمانی! این دو یار و دو دلداده ای باشند که دستهای وفا وصداقت خود را برهم نهاده و راهی سفر عشق شده اند تا در جاده های زرین صفا و محبت, شراب جاودانه شدن را نوش نمایند و همچون زورقی بر جویبار آرام زندگی , بسوی دریای خوبیها و خوشیها رهسپار گردند.

زندگیمان نیلوفری بادا


8 پیام ها:

Anonymous said...

عاشق شده ای ای دل غم هایت مبارک باد
زنجیر جنون ای دل در پایت مبارک باد
مبارک باد!
سنیتا

Anonymous said...

سلام نیما جان
غوغا کرده ای عزیز. چه زبانی. چه رمانتیسیسم کنترل شده اما قشنگی. و چه جشن خوبی قرار است بشود. شادباش من رو به هر دوتاتون بپذیر و لطفا از طرف من به ایشون هم شادانه بگو.
واقعا زندگی اتان نیلوفری باد.

نیما هراتی said...

سنیتا جان تشکر از پیام تبریک.
ما که از هفت شهر عشق هم گذشتیم و حالا به مراحل بالای عرفانی خالص شدن آن رسیده ایم و لی بر اساس سوابق و تجارب باید بگویم تا باشد از این زنجیرها و چه شیرین است این غم ها.
یاد احمدظاهر عزیزمان هم بخیر!

نیما هراتی said...

سلام عرفان جان
تلمذ می کنیم در محضر بزرگان .
سپاس از تبریک و پیامت عزیز و قربان صفایت.
بهترین آرزوهای متقابل مان هم تقدیمت باد.

Anonymous said...

congradulations dear nima,i am very happy for you that your big day is finally comming

Congratulations on your wedding day Wishing you love, luck, and laughter, today, tomorrow, and happily ever after!


nima jaan here is something that fits you perfect....

True love is a gift God gives us. It is a silent link between heart and mind, and the silver thread that ties two souls together. Bless are those who find love.

نیما هراتی said...

Dear anonymous!
تشکر از کامنت محبت آمیز شما. بقول معروف : Nothing else left for me to say
نشان ماندید از خود کاش به نامی هم مفتخر می کردید!
ارادت.

Anonymous said...

بازم سلام نیما جان
من وقتی احساس محبت به دوستی می کنم و دستم از زمین و آسمون کوتاهه که بتونم کاری بکنم فقط دست می کنم توی انبان خالی تجربه و هرچی پیدا کردم دو دستی و با شرمندگی به عنوان برگ سبزی تحفه ی درویش تقدیم می کنم:
خودت سخت توانایی و هوشمند ولی چون تفاوت شرقی و غربی را زیاد دیده ام دوستانه با ارادت فراوان یک توصیه: همسرت را دوست بدار ولی او را تنها دوست داشتن قرار مده. بقولی تمام تخم مرغ های آرزوهایت را در سبد ازدواج و با ایشان بودن قرار مده. شاید این بدترین زمان برای گفتن ا ین حرف باشد ولی دوست دارم دوست باشم و حتی اگر تلخ به نظر می آید دوستی ام را تقدیمت کنم و به نظرم خوب است که از همین الان اگر می توانی چنین کنی.
تو را به خدا این جسارتم را ببخش. شاید خیلی بیراه و بی خود باشد ولی با نیتی سخت دوستانه تقدیم کردم همچون یک دسته گل.
خوب باش و سبز و خوش کام

نیما هراتی said...

عرفان جان درود
خیالت جمع و دلت آرام و پشتت به کوه!
تخم مرغ ها را در سبدی پولادی و ضد ضربه نهاده ام.
تفصیلش در ایمیلی که فرستادم
پیروز باشی و سپاسگزارم از محبتت.